میخواهم بترکانم.....

ساخت وبلاگ

در کنار ساحل دریای غم
قایقی میسازم از دلواپسی
بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت
یک مسافر از دیار بی کسی
چه جمله ی غریبی است ldquo;فراموشت می کنمrdquo;
وقتی تا آخر عمرت با یاد او زندگی می کنی !
امروز به آنهایی می اندیشم که روی شانه هایم
گریه کردند و نوبت من که شد ، دیگر نبودند ...
از همه آشناترم رفت و دیگه منو نخواس
فرصت گفتن نداد حتی برای التماس
هرچه لباس می پوشم افاقه نمی کند ،
نبودنت کنارم زمستان سختی است.
امشب غم ها برایم مهمانی گرفته اند
و من میخواهم بترکانم همه ی بغض هایم را ...
امشب انگار قرصها هم آلزایمر گرفتن ...
لعنتیا یادشون رفته که خواب آورن نه یــــــــاد آور ...
بس کن ساعت ، دیگر خسته شده ام ...
آره من کم آورده ام ...خودم میدانم که نیست ...
اینقدر با صدایت ، نبودنش را به رخم نکش !
به ریسه می کشم اشکهایم را ...
امشب چقدر کوچه دلم چراغانی ست !!!
شمع تصمیمش را گرفت ... لبخند زد ...
سکوت کرد و برای همیشه خاموش شد
تا دیگر هیچ پروانه ای این چنین عاشقانه نسوزد !

الون بوی 76

سایت عاشقانه الون بوی...
ما را در سایت سایت عاشقانه الون بوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faloneboy762 بازدید : 231 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 19:06