مینویسم که چقدر دل نگرانی هایم بیشتر شده از وقتی که دیگر تو نیستی کنارم!
دروغ گفته ام که خوبم.. خیلی خوب..!
چه دروغ های بدی گفته ام...!
دیگر نمیتوانم هضمشان کنم...!
دلم مرهم میخواهد بر روی زخم های کهنه و تازه ای که خورده است...
چه خوب مینویسم این بار دیگر جملاتم را خط خطی نمیکنم..!
قلمم هم تند تر مینویسد..!
انگار خوشش آمده که اینچنین راستگو شده ام...!
میبینی اینها همه برای توست...!
تو که گفتی حالت بدون من خوش است...!
کجای این حال خوش است آخر؟!
پس چرا فراموشت نمیکنم...؟!
چرا حال من با نبودنت بهتر نشد...؟!
رفتی فقط گفتی نمیشود که بمانم حلالم کن..!
همین را داشتی برای اینهمه تنهایی های بعد از توام؟؟!
اشتباه کردی جان من..!
کاش ...
برچسب : نویسنده : faloneboy762 بازدید : 267